تهمت فساد بر تاریخ و فرهنگ افغانستان معادل خراسان و آریانا نمی چسپد !
عادل گیلگمش عادل گیلگمش

روز سه شنبه( هفتم دسامر 2010) خبری خواندم در سایت روزانه « پیام آفتاب » که برایم سخت تکاندهنده بود . نمیدانم شاید هم زیادی حساس شده ام ؛ هفتهء قبل با خواندن خبر دیگری از کوره در رفته و از آدم بودن خود دچار انزجار گردیده بودم . ولی به هر حال ؛ بعضی از آنچه بالای ما میگذرد و بالای ما میگذرانند ؛ ده ها سال است ؛ که از حد تحمل آدمی بالا میباشد .

گرچه درین مورد حد اقل برای تسکین خود یک کامنت نوشتم که امروز مدیریت محترم سایت پیام آفتاب آنرا ذیل خبر درج فرموده اند ؛ مگر از یک طرف صفحهء خبر به ارشیف رفته لذا چندان کسی متوجه آن نمیگردد و از طرف دیگر که دیدم کامنت سوال هایی را ایجاد میکند که باید پاسخ داشته باشند و در عین حال عکس العملی که اداره مبارزه با فساد اداری در رابطه نشان داده نیز بیروح و کلیشه ای به نظرم آمد . 

من آدمی نیستم که تعصب ملی و قومی و مذهبی ... به حرکتم بیاورد و یا آرامم کند . اگر احیاناً ادعای محترم جنرال پتریئوس مبنی بر اینکه « فساد بخشي از تاريخ و فرهنگ افغانستان است » 30 فیصد هم به حقیقت مطابقت میداشت ؛ من دردی نداشتم . بهتر است اولاً کامینت مرا در پای خبر مصاحبه جنرال صاحب بخوانیم و بعد گپ را ادامه دهیم :

 عادل گیلگمش
تصور می کنم سایر بخش های نظریات جنرال صاحب و دلایل و ناگزیری های آنرا میدانم اما اینکه « فساد بخشي از تاريخ و فرهنگ افغانستان است.» برای من نه قابل فهم است و نه قابل قبول و حتی نه قابل تحمل . این احمقانه است که من ادعا کنم : اینجا سرزمین فرشتگان بود . ولی چنین که پس از مزدور گیری ها و فساد پروری های امریکایی ها و یاران غربی و فرمانبران منطقه ای شان در جریان « جنگ سرد » گشت ؛ نبود و تا امروز که در طبقه حاکمه سنتی و قشر انگل ساخته و پرداخته نهاد های امپریالیستی از لومپن های محروم از فرهنگ ؛ چار نعل « پول خدایی و دالر پرستی » به پیش می تازد؛ به فرهنگ درویشانه ، متصوفانه و سر شار از اصیل ترین معنویت ها در مقیاس عالم بشری که درین مرزوبوم شگوفا شده ؛ تعالی یافته و به سایر مردمان جهان هدیه شده است ، ربطی ندارد و درست بر ضد آن و به هدف تخریب و اضمحلال آن هم هست !!! جناب جنرال شاید این ایده را از نوشته های ژورنالیست هموطن شان «لوول تامس » گرفته اند که در قسمت محدوده قبایل اطراف خط دیورند گفته هایی اینچینی دارد که مصداق و استعداد انطباقی آن هم فقط در همان حدود خواهد بود؛ چرا که بدبختانه قبیله به دلیل بدوی ماندگی تاریخ و فرهنگی بسیار عمیق و پخته نمیداشته باشد . ولی اگر ایشان حوصله مندی فرموده کتاب هموطن دیگر شان رابرت دریفوس « Devils’ game ـ بازی شیطانی » را مروری بفرمایند به زودی در می یابند که کشور متبوع شان و سلف آن بریتانیا ( انگریز ) چگونه مسئول تاریخی تباهی اخلاق و معنویات نه تنها در افغانستان که در گستره « جهان اسلام » هستند . سخن بین خود ما باشد دم و دستگاه حامد کرزی و خودش هم بیش از آنکه افغانی و مربوط تاریخ و فرهنگ افغانستان باشد ، امریکایی است و این را اکنون کودکان شش ساله افغانی و امریکایی و خیلی جاها در جهان میدانند . من برای جنرال صاحب دعا می کنم که خود قربانی این فساد سونامی وار آمده از غرب درینجا نگردند. با احترام

http://www.payam-aftab.com/?usr=category/detail&nid=12855

 سخن لوول تامس LOWELL THOMAS  روزنامه نگار معروف امريکايي قرن گذشته که در کتاب « کشور شاهی افغانستان و ایالات متحده نقل شده ، چنین میباشد :

 (( اگر بنامي بود که شما در جهان از نواحي معادن طلاي کوت زيبيو سوند kotzebue sound . در قطب شمال تا مراکز صيد مرواريد در ترزدي آيسلند  Thursday island گردش ميکرديد شما نمي توانستيد کسي را بيابيد که شايسته تر باشد بعنوان جنايتکار از جان گذشته، نسبت به پتانها ييکه در ميان اين کوههاي ناهموار دندانه دار از سرحد افغانها زندگي مي کنند.

آنان نه از خدا و نه از انسان اطاعت ميکنند، يگانه قانون ايشان قانون کارد و تفنگ است. اين راهزن بچگان ... که بقرار گفته خود مي توانند اصل خويش را تا آن قبايلي دنبال نمايند که بدست بختظر از فلسطين به اسارت برده شدند ....... اغفال کننده تر از گروههاي دزدان البانيا، جسورتر از موروهاي ميندانا و Mindanao ، نيرنگ بازتر از ياکيهاي سونورا Sonora و حتي وحشي تر از قطاع الطريقان مغلهاي تبت چيني ميباشند ...  ... تا آنجا که چيزي در باره ايشان شناخته شده همانا تمايل حاکم بر آنها براي تاراج و غارت بوده است. آنان از هر فاتحي که براي تکان دادن درخت زرين مهره هند Gold - Mohur Tree of India آمده وجه را هداري مطالبه و گرفته اند. در طول ادوار، از زمان هونهاي سفيد اتيلا و تتارهاي تيمور گرفته تا زمان ارل اف ريدنگ Earl of reading   باج سبيل را نقدا يا جنساً بزور گرفته اند.

خداوند قادر مطلق دو چيز باين مردم عطا کرده : اول اين که خوي و خصلت آنها را بر جبين هايشان نوشته است و دوم آنکه تار هاي اختلاف را در نسج طبيعت شان بافته است؟! ))

با اینکه این سخنان هم مورد تأئید من نیست و اما واقعیت هایی که همه جهانیان می بینند که خاستگاه آن اغلب نوار قبایلی است ، مرا از رد مطلق آنها عاجز میسازد .  مگر اینکه بدین حقیقت تاریخ  پناه  ببرم که همین  وضع ماقبل قرون وسطایی درین مناطق نیز محصول دسایس استعمار پیر انگلیسی و « میراث خوار » آن  امپریالیزم امریکا میباشد . من کلمه «امپریالیزم» را  به خوشایند نوچه مارکسیست ها استعمال نمی کنم ؛ متأسفانه هیج اصطلاح توانای سیاسی دیگر وجود ندارد که بتواند امپراتوری طلبی و جهانخواری انحصارات و سرمایه مالی امریکا را عوض اصطلاح «امپریالیزم» افاده کرده بتواند .

بر علاوه سایر دلایل و اسباب و اسناد و قراین ؛ مورد عجز در رد سخنان لوول تامس ، این خبر است که ننگ انسان و انسانیت میباشد :

یک دختر ۱۸ ساله پاکستانی بدستور محکمه قبیله ای در شهر مروالا در پاکستان مورد تجاوز گروهی قرار گرفت. این جرم در حالی اتفاق می افتاد که حدود یک هزار نفر از مردم شهر و در مقدمه آنان پدر آن دختر نظاره گر آن بودند.

 

به گزارش خبرگزاری سما یک دختر ۱۸ ساله در پاکستان به دستور یک محکمه قبیله ای وابسته به قبیله “ماسوتیدر ملأ عام مورد تجاوز گروهی قرار گرفت.

طبق این گزارش برادراین دختر، نوجوانی ۱۱ ساله و از قبیله گوجار با دختری از قبله ماسوتی که از لحاظ اجتماعی بالاتر ازقبیله او بود رابطه برقرار کرده و مردم شهر آنان را در حال قدم زدن در شهر مشاهده کرده بودند.

محکمه قبیله ای وابسته به قبیله ماسوتی برای انتقام از این کار نوجوان طبق قواعد عرفی حاکم در پاکستان دستور داد که باید خواهر آن پسر ۱۱ ساله در میان عموم مردم شهر و حضور پدر آن دختر مورد تجاوز گروهی مردان قبیله قرار گیرد تا به این طریق اعتبار و شرف خود را در جامعه برگردانند.

در این تجاوز ۴ مرد به انتخاب محکمه شرکت کرده بودند و در حالی که دختر و پدر با گریه از آنان درخواست بخشش می کردند با حضور بیش از یک هزار نفر از مردم شهر و جلوی دیدگان پدر به دختر ۱۸ ساله تجاوز شد.

گفتنی است که این شیوه طبق عرف برخی قبایل پاکستان حق عرفی و قانونی افراد برای ستاندن شرف و حیثیت خود در جامعه است. طبق گزارش سازمان حقوق بشر سالیانه دهها جرم اینچنینی در جامعه پاکستان اعمال می شود که دولت و نیروهای امنیتی با وجود اطلاع قبلی در صدد منع اعمال آنها نیستند

 

درست در برابر قرار گرفتن به همین مورد بود که من اینگونه از کوره در رفتم

عادل گیلگمش says:

December 4, 2010 at 1:14 pm

بنده حدود ۴۰ سال عمر دارم . در سن خیلی پائین به صفت معلم در یکی از لیسه های افغان ترک قبول شدم چونکه شاگرد ممتاز فارغ شده بودم . با اینهم خیلی می شرمیدم که خاندان و قوم و مردمان گرد و پیش من چقدر عقب مانده و دور از انسانیت در قیاس به عصر امروز استند . مگر وقتی به آفتی به نام پاکستان متوجه شده و از چیز هایی مانند قبایل آزاد و ماسوتی و تاسوتی ..شنیدم ؛ تمام خوانده ها و دانسته هایم ضرب صفر شد . نادانترین و حتی حیوانترین آدم روی زمین به نظر خودم می آمدم . آخر ممکن نبود بدانم کشوریکه علامه اقبال بنیاد کرده و قلعه اسلام است که به ذات خود عیبی ندارد؛ چه جانورستانی است . در آن اینهمه موجودات عجیبه و تعریف ناپذیر چطور جمع شده اند؟ مگر امروز با خواندن این شناعت و رذالت و جنایت ، قطعاً مغزم از کار افتاد . ای کاش خری می بودم یا گاوی یا حتی سگی . به بالله همه آن جانوران از من و ما و بشر نمای پاکی و  طالبی و القاعده ای و عربی و اماراتی …..شرف دارند ؛ حرمت دارند؛ بر تری دارند . ای لعنت به تخم و طایفه بشر و آدم . این چه فلاکتی برای طبیعت و هستی است . اصلاً طوق لعنتی به گردن آفرینش است . نمیدانم اگر به راستی خدایی هست ، جرا مرتکب این خبط عجیب شد و چرا جانوری چون ما و قبایل ماسوتی و گجار و پاکستانسازان و قبایلستان سازان و طالبستان سازان و مجاهدستان سازان و عرب سازان…خلق کرد؟؟؟

 

آیا پس از دیدن آنهمه سر بریدن های فوق حیوانی «طالبان» ؛ سنگسار های زنان و مردان به شیوه قبایل وحشی سه چهار هزار سال پیش و آنهمه انتحار و ترور و دهشت و وحشت ؛ به اینجا هم که میرسی ، چه چیزی باقی می ماند که به موجود دوپا بودن ، بشر بودن و آدمی بودن بنازی  و احساس کرامت و فضیلت و شرافت هم بنمایی ؟؟؟   

ولی به تصور من ؛ آنچه  حالا به هر دلیلی افغانستان میگوئیم ، لا اقل همه اش همین « سنگر جهل و جهول ، وحشت و دهشت » استعمار بریتانیا و میراث خوار آن نیست . حوزه های کابل و هرات و جلال آباد و پروان و بغلان و بدخشان و بامیان و بلخ و فاریاب  و غزنی و غور و نیمروز و حتی قندهار و هلمند ... تاریخ و فرهنگی غیر از این «کوه های دندانه دار» لئول تامس داشته اند و دارند . مگر متأسفانه نه تنها جناب جنرال پترائوس ؛ بلکه خیلی از زمامداران امریکا کوشیده اند و می کوشند که افغانستان تاریخی یعنی خراسان و آرین زمین را از نظر تاریخ و فرهنگ و اخلاق و کنش و واکنش ؛ همان نقاط قرنطین شدهء ستراتیژیک خود شان در جوانب کوه های سلیمان جا بزنند . 

سخن ریچارد نکسن رئیس جمهور اسبق امریکا که به دنبال سفری در افغانستان بر زبان آورد ، مشهور تر از « کفر ابلیس» است ، آنوقت گویا افغانستان 12 میلیون نفوس داشت که او فرمود :

« کشوری را دوره کرده است شامل 12 ملیون دزد از پادشاهش تا گدا و سوالگرش !»

اما پس از اینهمه گذشت زمان و فراهم شدن زمینه های شناخت افغانستان چه به طریق مسشترقین و دیپلومات ها و سیاحان و چه به طریق حضور استخباراتی و سیاسی و نظامی کم نظیر ؛ از جناب جنرال پترائوس ـ مزیداً با نظر داشت آنچه از شخصیت خود شان تبلیغ میشود ـ بعید بود که  به خاطر گل روی  و  رفع کدورت گودی کوکی  و جبری کشورش در اینجا ، چنین بیجا و بی پروا  بر تاریخ  و فرهنگ افغانستان   و سرزمین خورشید و آتش و نور و « پندار نیک ، گفتار نیک و کردار نیک » بتازد و برف بام یعنی فساد صادراتی نظام حقیقتاً فاسد و فساد پرور مربوط  به خود را بر بام  تاریخ  و فرهنگ درخشان ما بیاندازد .

آرزومندم جناب جنرال از مردمان بزرگ این مرزبوم  نسبت این خبط کلان به طور شائیسته معذرت بخواهند و از دانشمندان و صاحب نظران و پاسداران شرف و غرور واقعی تاریخی و فرهنگی مان توقع دارم که منجمله با تتبعات و آثار علم پذیر در عرصه جهانی راه همچو یاوه سرایی ها و اتهامات را  بر سر زمین اهورایی  و اسلامی و عرفانی  و عیاری و درویشی .. مان و بزرگان نامور آن در سطح عالم و مردمان زحمتکش و پاک و فرشته صفت دیروزی  و امروزی آن  بگیرند .

هیچ جنگلی  بی شغال نیست و مهعذا هیج جنگل صرف از آن شغالان نیست !

ولی افغانستان مورد نظر ما  جنگل هم نبوده و نیست که هیج ؛ یکی از گهواره های چند فرهنگ و تمدن انگشت شمار اعصار قدیم  نیز بوده است و میباشد .

خاطره : قابل تذکر میدانم که این نبشته امروز بعد از نشر در سایت پیام آفتاب با کمی ویراستاری، غرض نشر آماده گردیده است.

افغانستان ـ 17قوس1389


December 9th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات